یک نکته کلیدی در پیدا کردن شغل مورد علاقه که به ما نمیگویند
داشتنِ شغل مورد علاقه؛ بزرگترین، اصلیترین، لازمترین و ابتداییترین عامل برای رسیدن به یک شغل خوب است. پیششرط موفقیت در یک شغل، لذت بردن از آن شغل است.
چه بخواهیم و چه نخواهیم، بیشترین زمان عمرمان را صرف کار و شغلمان می کنیم، پس باید از آن لذت ببریم و اگر بخواهیم از شغلمان لذت ببریم، باید به آن علاقه داشته باشیم.
همهجا گفته شده است که باید به شغلمان علاقه داشته باشیم؛ اما کمتر به این موضوع پرداخته شده است که چگونه شغل مورد علاقه خود را پیدا کنیم. در این مقاله به این مسئله میپردازیم که راز پیدا کردن شغل مورد علاقه چیست؟
علاقه چیست؟
اولین گام برای شناخت شغل مورد علاقه، پرسیدن یک سؤال از خودمان است. در پاسخ به این سؤال باید با خودمان یک صداقت بیرحمانه داشته باشیم.
شغلی را که فکر میکنید به آن علاقه دارید یا هماکنون به آن مشغولید را در نظر بگیرید.
فرض کنید شغل متفاوت دیگری نیز به شما پیشنهاد میشود که درآمد بالاتری نسبت به شغلی که فکر می کنید دلخواه شما است -یا هماکنون به آن مشغولید- دارد.
شما کدام شغل را انتخاب میکنید؟
دامی که بسیاری از افراد در مسیر انتخاب شغل مورد علاقهشان در آن میافتند، این است که معیار شغل خود را درآمد و حقوق آن در نظر میگیرند و حتی رشته دانشگاهی خود را بر اساس پیشبینی درآمد آن شغل انتخاب میکنند.
متأسفانه بسیاری از والدین و مشاوران تحصیلی نیز در زمان راهنمایی به فرزندانشان در رابطه با انتخاب رشته دانشگاهی، اصلاً به علاقهٔ فرد نگاه نمیکنند و اصطلاحاً بر اساس اینکه «بازار کار کدام رشته بهتر است؟» تصمیمگیری میکنند.
برای اطمینان از صحتِ علاقه شغلیتان، بررسی کنید که اگر درآمدتان نیز در این شغل کاهش پیدا کند، آیا باز هم حاضرید در همین شغل و حوزه بمانید یا اینکه به محض مواجه شدن با سختی در مسیر آن شغل یا کاهش میزان درآمد، تصمیم به تغییر شغل میگیرید.
کشف علاقه
گاهی برخی از سخنرانان انگیزشی، دروغهای بسیار بزرگی به ما میگویند که توجه به آنها میتواند بسیار خطرناک باشد. یکی از این دروغهای بزرگ، ندیدن سختیها است.
این را من نیز قبول دارم که علاوه بر مقصد، باید از مسیر نیز لذت برد؛ اما هم من و هم شما نیز میدانیم که در بسیاری از مواقع، این حرف فقط بهدرد اشتراکگذاری در شبکههای اجتماعی میخورد و خیلی هم جواب نمیدهد.
واقعیت این است که گاهی مسیر رسیدن به یک مقصد دلانگیز، خیلی دلانگیز نیست.
گاهی برای رسیدن به مقصد مورد نظر، باید سختیهایی را تحمل کرد که واقعاً نهتنها لذتبخش نیستند؛ بلکه عذابآور نیز هستند. اما گاهی برای رسیدن به مقصد و علاقه خود، میارزد که آنها را تحمل کنیم.
درباره علاقه و سختی قبلاً در وبلاگم مطلبی خودمانی با عنوان «علاقه در سختی است» نوشتهام که پیشنهاد میکنم اگر آن را مطالعه نکردهاید، بعد از پایان این مقاله آن را نیز مطالعه کنید.
سالهای دور که ورزش حرفهای انجام میدادم این مورد را با تمام وجودم حس میکردم، بعدها که با ورزشکاران حرفهای زیادی نیز گفتوگو کردم، اکثر آنها با این موضوع موافق بودند که در بیشتر لحظهها، تمرینها کاری لذتبخش نیستند؛ بلکه نتیجه حاصل از آن سختی است که لذتبخش است.
اگر بخواهم کل حرفهای بالا را خلاصه کنم، به این صورت است که ببینید که برای داشتن شغل مورد علاقه خود، چقدر حاضرید که سختیها را تحمل کنید و بهای رسیدن به علاقهتان را بدهید.
پیدا کردن شغل مورد علاقه
حال که فهمیدیم که علاقه خود را چگونه بررسی و پیدا کنیم، ممکن است برایتان این سؤال پیش بیاید که چگونه مشاغلی را که با روحیهٔ ما سازگارترند و ممکن است به آنها علاقه داشته باشیم، پیدا کنیم.
لازمهٔ رسیدن به شغل مورد علاقه خود، آشنایی کافی با شغلها و کسبوکارها است. در ادامه چند پیشنهاد را مطرح میکنم که فکر میکنم به شناختِ علاقه و آشنایی با شغلهای مختلف کمک فراوانی میکند.
✔ جستوجوی در اینترنت و بررسی مشاغل
✔ بررسی آگهی استخدام شرکتها
✔ بازدید از محیط اصلی مشاغل
✔ گذراندن مدتی به عنوان کارآموز شغلهای مدنظر
✔ گفتوگو با بزرگان آن حوزه و مشورت گرفتن از آنها
✔ خواندن کتابهای آن حوزه
✔ خواندن مصاحبهها و مجلات تخصصی آن حوزه
به دلخواه خود میتوانید پیشنهادهای دیگری نیز برای آشنایی با مشاغل بدهید و به لیست بالا اضافه کنید. (اگر دوست داشتید، موارد دیگری را که به نظرتان مفید است در زیر همین مقاله در کامنتها بنویسید تا سایر دوستان هم از آن استفاده کنند.)
آواز دُهل شنیدن از دور خوش است
زمانی که با بسیاری از افراد در رابطه با انتخاب شغل صحبت میکنم، برخی گلایه دارند که ما نیز قبل از انتخاب شغل یا حتی رشتهٔ دانشگاهی، بررسیهای زیادی انجام دادهایم؛ اما آنچه را که فکر می کردیم، نشد.
این دام که من آن را دام آواز دُهل مینامم، در افرادی که به دنبال شغل یا حتی تاسیس کسبوکار هستند، بسیار شایع است.
دقت داشته باشید که اگر هماکنون لیستی از مشاغل پُردرآمد و جذاب تهیه کنیم، تعدادشان بسیار زیاد میشود که بسیاری از مردم نیز عاشق آنها هستند، از جمله: بازیگری، خوانندگی، سخنرانی، مدیرعاملی، پزشکی، مهندسی، وکالت و …
آیا واقعاً ما از تمام ابعاد پیدا و پنهان این مشاغل مطلع هستیم؟
مسئله اصلی اینجاست که متأسفانه بسیاری از سختیهای این کارها یا شکستهای کسبوکارها به صورت علنی گفته، شنیده و دیده نمیشود و فقط خبرهای خوب و جذابِ موفقیت آنها دیده میشود که باید در روند انتخاب شغل، به این نکته توجه ویژهای کرد.
تنها راه اطلاع از بُعدِ دیگر مشاغل، رفتن به درون آنها و پیدا کردن دیدی عمیق به همهٔ جوانب آن است. آنگاه است که میتوانیم قضاوت درستی دربارهٔ شغل مورد علاقه خود و میزان تحمل سختیهای آن شغل داشته باشیم و در نتیجه شغلِ موردِ علاقه خود را پیدا کنیم.
بسمه تعالی شغل مورد علاقه بزرگترین نیاز هر فرد است اما چرا افراد کمی به ان دسترسی دارند عوامل مهم اول خود فرد دوم بستگان سوم معلمان چهارم قوه مجریه هستند شناخت شغل مورد علاقه مثل شناخت گنج است کسانی شغل مورد علاقه خود را نمی شناسند گمراه هستند
منم خیلی گیج و خسته شدم.از سن ۲۵سالگی شروع کردم به دنبال پیدا کردن شغل مورد علاقه ام ولی هیچی به هیچی.کابینت سازی کردم.مسافرکشی کردم.فروشنده لوازم آرایشی بودم.مشاور املاک بودم و در نهایت هیچ کدوم اون کاری که باب میلم و علاقه ام باشه نبوده.و الان ۳۵ سالمه و فقط و فقط تونستم ۱خونه بخرم.نه توان مالی برای ازداج و نه پول بزرگی برای کاری خاص جمع نکردم.مقتصد هم بودم ولی از بس از این کار دراومدم و رفتم تو اون کار دیگه نه علاقه ام رو پیدا کردم و نه درامد خاصی کسب کردم.
آنای عزیز دلم میخواد سوالم رو به گونه دیگری مطرح کنم. البته این تا حدی تلخه . فکر کن، فقط یه تخیل، که دنیا مثل یک زندان بزرگه و ما زندانیان اون هستیم و هر تعدادی از ما در یکی از اردوگاههای (شهرهای) اون داریم عمر سپری می کنیم . تو این اردوگاهها پابندی و اسیر، به همون سبک و سیاق که آدمها خواسته یا ناخواسته یک عمری تو یک شهر یا محله ای سر می کنند و روزگار می گذرونند و برای گذران زندگی مجبور هستن بالاخره یه کاری بکنند. حالا در این اردوگاه کذایی خورد و خوراک و جای خواب بهت میدن ولی در ازای اون شما مجبور هستی، تاکید می کنم مجبور هستی روزی ۸ ساعت براشون کار کنی و وقت بگذاری. در این مورد که مجبوری در ازای امکاناتی که دریافت کردی، براشون کار کنی هیچ اختیاری نداری اما در مورد نوع خدمتی که میخوای بهشون ارائه کنی دست و بالت رو باز گذاشتن. حالا تو آزادی بین همه کارهایی که دور و برت هست و دیدی و می شناسی، یکی رو انتخاب کنی. اجازه بده مرغ خیالت بره و بچرخه و بچرخه و به همه اون کارهایی فکر کنه که می شناسی و حتی میتونی تصور کنی. لطفا در پر و بال دادن به خیالت مضایقه نکن و اجازه بده بی هیچ ترس و محدودیتی پرواز کنه و همه رو تصور کنه. حتی اگر لازم هست کمک بگیر و دوباره همه مشاغل رو مرور کن. شاید مشاغلی رو فراموش کرده باشی. شاید مشاغلی اومدن که ما ازشون بی خبریم. وقت کافی بگذار. این فقط یه بازی ه. بازی که باید قبل از انتخاب رشته تحصیلی یادمون می دادند و ندادند. حالا که مجبوری در ازای دریافت امکاناتی یه کاری بکنی، ببین حداقل دوست داری روزت رو تو کدوم یکی از مشاغل شب کنی. کدوم یکی حس بهتری بهت میده. با کدوم یکی خوشحال تری. به احساس ت اعتماد کن و همینطور به خودت. یادمون باشه این یک تخیل و تصور هست برای اینکه بفهمیم کودک درون مون به چی علاقه منده و قدم اول در پیدا کردن راه و مسیر هست و ادعای دیگری نداره. چون دوستی ایراد گرفته بود که این در شرایط آرمانی ه و در بازار کار ایران امکان نداره. بله این فقط یک تخیل آرمانی ه که هدفش فقط و فقط که اینه که اگر بشه من علاقه واقعی خودم رو بدونم ولی اینکه آیا میتونم به اونچه که دوستش دارم برسم یا نه یه قصه دیگه ست.
سلام واقعا لذت بردم از حرفاتون امیدوارم دیگران هم بتونند با این تفکر زندگی کنند . یه وقت های موندن تو یه کاری که دوستش نداری درست نیست.
اگر خلاصه بشه گفت، کار باید ثمربخش باشه و اثربخش. ثمربخش بودن یعنی اون کار ثمری و عایدی و درآمدی باید برای تو داشته باشه که کارت رو راه بندازه و راضی ت کنه و اثربخش بودن یعنی تو هم حس کنی داری چیزی به دنیا اضافه میکنی و به یه دردی میخوری و احساس رشد و ارزشمندی کنی. یعنی اون چیزی که تو داری به دنیا و ادمای دوور و برت میدی. اگر یک گدوم از این دو تا تو شغلت نباشن، بعد از مدتی اون شغل شروع میکنه به فرسوده کردن روح و جسمت
این مسئله مخصوصا برا من خیلی عذاب اوره
همه ی دوستام علاقشونو میدونن ولی من نه
این بلاتکلیفی و تردید حس بدی است. من هم تجربه ش کردم. فکر کنم خیلی ها با یک چنین افکار و احساساتی دست و پنجه نرم می کنند.
من میدونم محیط آ موزشی رو دوست دارم . دانشگاه رو . اما من مهندس برق م و کنترل کیفیت کارخونه . از محیط کارگری متنفرم. محیط مردونه عذابم میده . ولی امکانات و فرصتی برای رفتن سمت رویاهام ندارم . پول مهمه که ندارم . در آ مدمم چهل درصد بیشتر از وزارت کاره . که هیچ کاری نمیشه باهاش کرد. سر درد گمم . و اگه کسی باشه مسیرو یادم بده . و منو به آ رامش برسونه . حاضرم حقوق یک سالمم یهش بدم
در دانشگاه میتونی معلم بشین؟
ای کاش این سوال اوایل جوانی به عقلم میرسید، اون موقعی که دنبال کار می گشتم و فکر و ذکرم فقط این بود که یه کار پیدا کنم. هر کاری که پیدا میشد، حداقل حقوق و دستمزد رو به همراه داشت. پس چقدر خوب بود که حداقل وارد کاری میشدم که در درونم نسبت بهش احساس خوب دارم. البته نباید فراموش کنید که این یک فکر و یک احساس مبتنی بر تجارب شماست. یعنی ممکنه وقتی بطور عملی پا شدی و رفتی در شغلی که فکر میکنی دوستش داری، مشغول شدی بعد ببینی که اونطور که فکر می کردی نیست. به هر حال این روش یک نقشه راه بهت میده تا بتونی تا حدی در جای مناسب خودت قرار بگیری
حالمو خوب کردی
سلام
حمید فضلی هستم ساکن قم
نکات عالی وپرمغزی گفتین
درکنار اینها بنظرم ارزشمندی کار وکسب خیلی مهمه ،یعنی بشه درکنارش یاد بگیریم ویاد بدیم وبه مردم خدمت کنیم صرفا کسب درآمد نباشه،
یاعلی
حرف حساب همینه
سلام
من راهی برای تعیین علاقه شغلی یافته ام. این راه طرح یک سوال ساده است. فرض کنید در سرزمینی زندگی می کنید که به همه افراد امکانات مالی مساوی برای زندگی میدهند. همه به یک اندازه و بطور مساوی بهر ه خواهند برد. چه پزشک و چه نجار و چه نانوا و … همه و همه از امانات مساوی برخوردار خواهند بود. در عوض هر فرد مجبور است در عوض دریافت این امکانات شغلی برای خود انتخاب کند و به آن مشغول باشد. حالا که چنین است ، شما ترجیح میدهد از صبح تا غروب وقت خود را در چه شغلی بگذرانید. نه حقوق بیشتری در کار است و نه پیشرفت مالی. فقط و فقط خواست شما برای گذران وقت خود در یک شغل. ترجیح شما چیست؟
واقعا نابغه ای 😉 سوالت عالیه 😍💪
مرسی . من وقتی اینجوری به ماجرا نگاه کردم ٬ دیدم بیشتر از هر کاری دوست دارم تو یه کتابفروشی کار کنم یا یه فروشگاه لوازم و تحریر خوشگل واسه خودم دست و پا کنم. حس خوبی ه که ادم بدونه چی می خواد حتی اگر نتونه به اون چیزی که میخواد برسه.
افرین به شما. همیشه فکر میکردم چطور میتونم علاقمو پیدا کنم. سوال شما عالی بود👏👏👏👏
چه سوال خوبی
من هنوز مردد هستم بین شغلم و علاقه ام
اصلا علاقم چی هست؟
خیلی روش باحالی ابداع کردی،ولی وقتی درگیر مسئولیت زندگی و داشتن همسر و فرزند و امرار معاش اونها بشی میبینی میزان درآمد شغل و فراوانیش تو جامعه آیتم خیلی خیلی مهمیه و اون شرایط آرمانی که شما متصو هستی درواقعیت وجود خارجی نداره.من خودم تحقیقات علمی فیزیک رو عاشقانه دوست دارم ولی آیا شرایط بازار کار ایران اجازه اینو به من میده؟
جالب بود. من هنر رو خیلی دوست دارم. ولی گاهی می مونم کدوم شاخه ش. آواز رو خیلی دوست داشتم و همیشه یادمه آواز کلاسیک رو تمرین می کردم اما نهی می شدم تو خانواده. نقاشی رو همچنین ولی همیشه گفتن نون تو اینا نیست یا دختر که آواز نمیخونه درست نیست و … از خودم اونقدر دور شدم که الان هنوزم شک دارم چیو دوس دارم واقعا